محمد حسام جانمحمد حسام جان، تا این لحظه: 10 سال و 10 روز سن داره

♥ عطر گل محمدی ♥

8ماهگی وشب یلدا مبارک

سلام  عشق مامان قربون اون دوتا دندون کوچولوت بشم مامان امروز پایان 8ماهگی وورودت به 9ماهگیه مبارک باشه کوچولو من که این ماه مصادف شده باشب یلدا که بلندترین شب ساله که امسال رحلت حضرت محمد وامام حسن عسگری هم تواین روز افتاده  ومابه احترامشون امشب جشن نمیگیریم      
30 آذر 1393

بای بایه فسقل

مامی فدای اون دستای کوچولوت بشه عزیزدلم امروز ظهر بابایی باهات بابای کرد وتو جوابشو باتکون دادن دست چپت دادی فدات بشم (فکر میکنم دست چپ باشی ) این روزا همش تو آشپز خونه میچرخی دمپایی خیلی دوست داری هر جا دمپایی ببینی حمله میکنی بهش،امشب هم یاد گرفتی در کابینتارو باز میکنی،میری ازمیز تلوزیون دستتو میگیری و می ایستی  و زول میزنی به تلوزیون وذوق میکنی ،عاشق تبلیغ بالا بالا هستی تا صداشو میشنوی هر طور شده  باید  نگاه تلوزیون کنی قربونت برم که روز به روز داری شیرینتر میشی
24 آذر 1393

تولد بابایی

سلام  گلم امروز تولد باباجونه  اما پیشمون نیست خیلی دلم براش تنگ شده  کاش زود برگرده اما قبل از این که بره به مناسبت امروز براش کیک گرفتیم وتولدش وبهش تبریک گفتیم ایشالاه صدوبیست ساله بشه وسایش همیشه بالای سرمون باشه ...
16 آذر 1393

بابایی رفت کربلا

سلام  عشقم امروز صبح بابایی راهی آبادان شد تا فردا صبح برن به سمت کربلا.اگه خدا قبول کنه این سومین باریه که بابایی داره میره اونم با کاروان پیاده از دیشب خیلی دلم گرفته کاش این 10روز زود تموم بشه وبابایی به سلامتی برگرده  چهاردهم آذر تولد باباجونه ولی چون پیشمون نیست تصمیم داشتم امشب براش تولد بگیرم که دیروز باهاش تماس گرفتن وگفتن یه روز زودتر حرکت میکنن منم فقط تونستم یه کیک بگیرم سوپرایزش کنم به خاطر کلاسای دانشگاه نرسیدم کادو بگیرم انشالله  دفعه بعد یه کادو خوب براش میگیریم. راشتی بابایی یکشنبه شب غافلگیرم کرد و برام یه ماشین ممنونم ازش یکی از بهترین سوپرایزا بود  ...
12 آذر 1393

اولین باری که افتادی

سلام  قند عسلم الهی مامان فدات شه که نبینه کوچولوش افتاده الهی هیچ وقت ازچشمات اشک نیاد چهارشنبه ساعت 3ونیم شب به خاطر سهل انگاری(بعد از شیر خوردن باید تو گهواره میذاشتمت ولی  خوابم برد )من از رو تخت افتادی مثل یه کابوس بود برام هیچ وقت به خاطر این سهل انگاری خودمو نمیبخشم و فراموش نمیکنم . پیشونی وزیر چشمت وکنار بینیت سرخ شد که بعد از یک روز قرمزی ها برطرف شد ولی سرخی کنار بینیت مثل زخم شد دیگه کم کم از وسایل اطرافت کمک میگیری و سر پا می ایستی  اما یهومیخوری زمین  
9 آذر 1393
1